در این بخش برآنیم تا برخی نیازمندیهای واقعی و اساسی روحی را بشناسیم و اصول و قواعد تحریک پذیری ذهن را مرور و بررسی کنیم.
انسان پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی، پیمودن ایام بلوغ و رسیدن به سر حد تکلیف و نوجوانی، به طور طبیعی تمایلات گوناگون در ضمیرش شکفته میشود و آنگاه با شور و هیجان در راه ارضاء تمایلات نفسانی و خواهشهای درونی خویش فعالیت و جنب و جوش میکند. این خواهشهای فطری و تمنیات طبیعی، نیروی محرکه آدمی در شئونات مختلف زندگی است. در حقیقت این تمایلات است که انسان را در جلب لذایذ و یا رفع موانع به سعی و کوشش وا میدارد و محیط زندگی او را گرم میکند.
از سوی دیگر خواهشها و تمایلات نفسانی انسان، انگیخته از چهارده نقطه تحریکپذیر و ماشهای ذهن است، از آنجایی که قدرت کشش تمایلات درونی در افراد مختلف یکسان و مساوی نیست، با شناخت تمایلات و نیازهای غالب و مسلط افراد و تلاش هر چه بیشتر برای ارضای نقاط تحریک پذیر، نیروی محرک عظیمی را برای کنترل و هدایت آنان در اختیار خواهید داشت. این تکنیک در تأثیرگذاری و نفوذ بر دیگران تأثیر بسزایی دارد.
از آنجایی که انسان برای ارضای نیازها و تمایلات عمده و اساسی خویش سخن میگوید و یا دست به عمل میزند، لذا آگاهی از علل و انگیزه رفتار و گفتار دیگران، ما را در درک و فهم آنان به میزان قابل توجهی یاری میکند. بعضی محرکها، مادی و برخی معنوی است که باید در طول زندگی در پی آن رفت و رموز و دقایق آن را آموخت. نیازهای جسمانی انسان غالباً شامل غذا، نوشیدنیها، لباس، خواب، مسکن و وظایف عادی بدن است که برای وجود بقاء حیات مادی وی لازم و گریزناپذیر میباشد.
هرگاه تمایلات مادی انسان به افراط بگراید و به حرص و طمع تبدیل گردد، میتواند به عنوان محرکی نیرومند مورد استفاده قرار گیرد. طمع، یعنی خواستهای که از نیاز فراتر رفته است، و به ما حکم میکند که خانهای بزرگتر از نیاز خود بطلبیم، اتومبیل گرانبهاتری را جستجو کنیم و لباس بهتر و غذای دلچسبتری را انتظار داشته باشیم. بنابراین پول که عطش انسان را به دستیابی به این مظاهر مادی فرو مینشاند، میتواند به عنوان عامل محرک و برانگیزاننده خارجی به کار رود. به همین سبب است که طمع آدمی را دائماً به سمت مال اندوزی و تلاش برای کسب مال بیش از نیاز سوق میدهد و حتی همه حد و مرزهای اخلاقی و انسانی را هم در مینوردد، که این همان مبنای سخن امیر مؤمنان علی است که درخشش طمع را زایل کننده عقل و خرد آدمی میدانند.
به بیان دیگر هرگاه نیازهای اساسی انسان به عطشی سوزان تبدیل شود و خواهشهای نفسانی در ضمیرش جنبش کند، سراسر وجودش میدان تاخت و تاز این تمایلات قرار میگیرد و شرایط مناسب برای تأثیرگذاری و نفوذ بر او فراهم میشود. در نتیجه میتوان با شناخت خواهشهای فطری مسلط بر ذهن افراد و ارضای این نیازها، آنان را با خود همراه و هم عقیده کرد و نهایتاً کنترل اعمال و رفتارشان را در دست گرفت.
از سوی دیگر نیازهای روانی، همانند نیاز به قدرت، تأیید و تحسین، احترام و تکریم، آزادی، احساس مهم بودن و عظمت، ممکن است نیازهای مادی را تحت الشعاع قرار دهد و از تأثیر آن بکاهد.
در زیر به چهارده نقطه تحریک پذیر ذهن که معرف نیازهای عمده و اساسی انسان است، اشاره میکنیم. ارضای این نقاط تحریک پذیر برای متقاعد کردن و ایجاد حالت پذیرندگی در افراد لازم و ضروری است.
1- حس توانایی فردی و سلطه جویی؛
2- آرزوی اهمیت یافتن و بزرگ شمرده شدن؛
3- موفقیت مالی، پول و تمام چیزهایی که با پول قابل تبادل است؛
4- مورد قدردانی قرار گرفتن؛
5 – تأیید و پذیرش در محافل اجتماعی؛
6- آرزوی موفق شدن، نیاز به برتری و پیشی گرفتن از همه؛
7- تعلق به اصل و تبار و یا گروهی شاخص؛
8- قدرت خلق سخن و یا جذابیت کلام؛
9- انجام و یا تحقق کاری ارزشمند؛
10- تجربه اندوزی؛
11 – آزادی و خلوت گزینی؛
12 – حس ارزشمندی نفس، بزرگی و احترام به خود؛
13 – عشق و محبت در تمام اشکال ممکن؛
14 – امنیت عاطفی.
دین از جانب خداوند با ارائه الگوها و ارسال شریعت و وضع قوانین اخلاقی و حقوقی و تعیین ارزشهای برتر و سازگار با فطرت آدمی، درصدد جهت دهی و به کمال رساندن آدمی با ارضای درست این نیازهاست. آدمی را از عزت و اقتدار و ارزشمندی و محبت به امور زوال پذیر؛ متوجه مرکز و نقطهای میکند که به دلیل جاودانگی و مظهر خیر، کمال و عشق محض و خالص، شایسته دل سپردن است.
این نکته نیز شایان توجه است که انسان تنها وقتی به مرتبة کامل خشنودی و رضایتمندی میرسد که تمام نیازهای اساسی او به طور کامل اقناع شود.