در اینجا سه روش مطمئن به شما نشان داده میشود که چگونه میتوان غریبهها را از لاکشان بیرون آورد و به سوی خود جذب کرد. اما نخست باید نکتهای را چون چراغی فرا راهتان قرار دهید: برای واداشتن غریبهها به سخن گفتن و همسازی و انطباق با شما، دقت خود را به علایق و تمایلات آنان معطوف کنید.
یکی از شیوههای آشکار و مؤثر برای مقبول واقع شدن در نزد ناآشنایان آن است که نامشان را بدانیم و اهمیت آن را برایشان محسوس کنیم.
می گویند ناپلئون سوم با وجود گرفتاری فراوان، اسم غالب افرادی را که با او برخورد میکردند در نظر داشت. هرگاه اسم کسی را درست نمیشنید بی درنگ املا و تلفظ درست آن را میپرسید.
دومین شیوه قطعی جذب ناآشنایان واداشتن آنان به سخن گفتن دربارهی کسب و کارشان است. برای این منظور تنها کافی است با ذکر عبارتی نظیر: «من همیشه به شغل شما علاقمند بودهام؛ ممکن است اطلاعاتی در این خصوص در اختیارم بگذارید؟» سر صحبت را با آنان باز کنید. با طرح این پرسش میتوان غریبهها را بیش از یک ساعت به سخن گفتن وادار کرد.
روزی من این سؤال را با یک برنامهریز کامپیوتر در میان گذاشتم، او در مقام توصیف کامپیوتر، چنان افراط کرد که احساس کردم در بحر واژههای کامپیوتر غرق شدهام. اگر شما نیز با چنین وضعیتی روبه رو شدید، صبر و شکیبایی در پیش گیرید، چرا که تنها قصد و نیت شما کنترل موقعیت و هدایت گفتگو در جهت منافع و اهدافتان است.
سومین شیوهی قطعی جذب غریبهها به خصوص جوانان، واداشتن آنان به سخن گفتن دربارهی سرگرمیهایشان است. غالب آنان اوقات بیکاری خود را به کاری سرگرمکننده و تفریحی نظیر دوچرخه سواری، ماهیگیری، ورزش و گردش به همراه دوستان اختصاص میدهند و جالب اینکه اغلب در کارهای تفریحی و سرگرمیهایشان ماهر و کارآمدترند تا شغل و پیشه اصلی خویش. در همسایگی ما فردی زندگی میکند که حرفه اش داروسازی و سرگرمیش گیاه شناسی است. من او را دایرهی المعارف متحرک گیاه شناسی خطاب میکنم. او با نگاهی کوتاه به هر گیاه تشخیص میدهد که آن گیاه به چه مواد شیمیایی نیاز دارد. همچنین میتواند به رایگان اطلاعات ارزشمندی را دربارهی انواع گیاهان ارائه دهد. بنابراین برای واداشتن او به سخن گفتن تنها کافی است دربارهی سرگرمیش که گیاه شناسی است، پرسشی را مطرح کنید.
با تمرین و به کارگیری این تکنیکها، به زودی حس میکنید که ترس از سخن آغاز کردن با غریبهها در وجودتان محو و زایل شده است؛ از اعتماد به نفس لازم برخوردارید و در گفتگو با ناآشنایان احساس آرامش و آسودگی میکنید. فراموش نکنید که غریبه، دوستی است که شما تا به حال او را ملاقات نکرده اید.
وقتی دو نفر برای اولین بار با هم روبه رو میشوند، در مقام سخن، یکی ازآنان رهبر و هدایتگر میشود و فرد مقابل، تابع و پیرو. در زندگی به این واقعیت پی بردهایم که در یک جمع دو یا چند نفره، هرکس توقع دارد که دیگری سخن آغاز کند و هدایتگر گفتگو شود. توجه به این نکته به شما مجال میدهد که با بازکردن سر صحبت در هر کجا، ستارهی فعالیتهای اجتماعی و نقل محافل و مجالس شوید. به علاوه با پیروی از این تکنیک، بیگمان میتوانید بر افکار، احساسات و اعمال دیگران نفوذ کرده و آنان را در جهت اهداف و مقاصد مورد نظر هدایت کنید. سپس با اتخاذ نگرشی مثبت و با این فرض که دیگران به طور قطع از سخنان شما پیروی خواهند کرد، آغازگر سخن باشید و یقین بدانید که در نود و پنج درصد موارد، کسان دیگر با شما همراه میشوند و از رهنمودهایتان فرمانبرداری میکنند.
چنانچه گفتیم آرزوی اهمیت یافتن و بزرگ شمرده شدن یکی از عمیقترین تمایلات نفسانی بشر است. پس برای اینکه در نخستین برخورد با هرکس، او را مجذوب خود کنید، تنها کافی است که ویژگی قابل توجهی را در وی یافته و آن را صادقانه بستایید.
به اعتقاد روان شناسان حس مهم شمرده شدن یکی از دو نیروی محرکهای است که میتواند تحرک و فعالیت چشمگیری را در دیگران پدید آورد و آنان را در جهت اهداف شما هدایت کند. مثالی میزنیم:
هر وقت من برای صرف غذا به رستورانی میروم، با گفتاری شیرین و صمیمانه از پیشخدمت تعریف و تمجید میکنم. چند روز پیش که برای صرف شام به رستورانی رفتم، پیشخدمت فهرست غذا را در اختیارم گذاشت. چهرهی عبوس و گرفته اش نشان میداد که از حالت روحی مناسبی برخوردار نیست، با وجود این تصمیم گرفتم وضعیت روحیش را دگرگون کنم. به او گفتم: «چه بو و رایحهی دل انگیزی از شما به مشام میرسد، این بوی خوش میتواند نشاط جوانی را در پیرمردان زنده کند». پیشخدمت ناگهان تبسمی کرد؛ به طوری که گویی اشعهی خورشید ابرهای تیره را گشود و رخسار وی را روشن ساخت. او با اظهار تشکر گفت: «این سخن، شیرینترین کلامی است که تا به امروز شنیده ام». آنگاه در تمام مدت چون پروانهای گرد من چرخید و در سرویس دهی به من از هیچ کوششی فروگذار نکرد. او در حین صرف غذا، بارها نزدم آمد، فنجان چای را پر کرد و آمادگی اش را برای ارائهی خدمات بیشتر اعلام نمود. تمام این لطف و مهربانی تنها به این سبب بود که من با چند کلمهی ساده و ناقابل او را تحسین کردم و احساس مهم بودن و عظمت را در نهادش برانگیختم.
چنان که گفتیم هرگاه بکوشید برتری ویژهای را در ناآشنایان بیابید و سپس از آنان راهنمایی بجویید؛ حس ابهت و عظمت را در نهادشان برانگیخته و ایشان را با تمام توش و توانشان به سوی خود جلب خواهید کرد. بد نیست در اینجا به چند عبارت کلیدی که میتواند برتری ناآشنایان را برایشان محسوس کند؛ اشاره کنیم:
سخن رابطهی بین انسانها و حافظ زندگی اجتماعی آنان است. سخن حصار جدایی افراد را فرو میریزد و انسانها را با هم متفق میکند؛ افزون بر این آدمی را به جایگاهی که خاص اوست مینشاند و دوستان یکدل و صمیمی را برای وی فراهم میسازد. در این فصل قصد داریم درباره اهمیت نخستین برخورد صحبت کنیم و ببینیم که چگونه میتوان با ناآشنایان بر روی یک طول موج ارتباط برقرار کرد.
نخستین برخورد شما با افراد تأثیری ژرف و عمیق در نهادشان به جای میگذارد و واکنش آنان را برای مدتی طولانی در قبال شما تعیین میکند. هرگاه در اولین برخورد با رفتاری نامطلوب قدر و منزلت خود را از دست بدهید، چه بسا اصلاح این تأثیر ناگوار یک ماه و حتی یک سال به درازا بینجامد و شاید هم تغییر و ترمیم دیدگاه و نقطه نظر طرف مقابل هرگز میسر نشود. به هر حال اظهار چند کلمه در نخستین برخورد، از چند هزار کلمهای که در آینده به زبان میرانید مؤثرتر است. به عبارت ساده تر مردم پیوسته چهرة شما را در قالب تصویری ماندگار که از نخستین برخورد در ذهنشان نقش بسته مشاهده میکنند و بر این اساس واکنش نشان میدهند. بنابراین هرگاه نخستین برخوردتان تلخ و گزنده باشد، رفتار و گفتار مخاطب، اگر نگوییم برای همیشه، برای مدت مدیدی از این تلخی متأثر خواهد شد.
در مقام پاسخ گویی به تلفن، بسنده کردن به سلام و احوال پرسی سرد و خشک و خالی مؤید این نکته است که شما از مصاحبت با فرد مقابل شاد و مسرور نیستید. یک گفتگوی شیرین تلفنی میتواند علاقه و محبت دیگران را نسبت به ما برانگیزد.
بعضی افراد گفتگوی تلفنی را با الفاظی شیرین و دلچسب آغاز میکنند و با لطف و مهربانی، عواطف فرد مقابل را تهییج مینمایند. برای مثال بیان عبارت زیر در آغاز در عین سادگی، گرم و محبت آمیز است: «جان، سلام، مدتهاست که از تو بیخبرم، از اینکه سلامت هستی و صدای خوبت را میشنوم؛ بسیار خرسندم. به من بگو چه خدمتی از دست من ساخته است».
همچنین ختم کردن سخن با الفاظی شیرین و دلچسب نیز واجد اهمیت فراوان است. به عبارت محبت آمیز زیر توجه کنید:
«مایة تأسف است که ناگزیرم گفتگویم را با تو خاتمه دهم. اجازه دهید در فرصتی دیگر دربارة این موضوع گفتگو کنیم».
به هر حال با حسن بیان و سخنان دلپذیر در آغاز و خاتمه مکالمه تلفنی میتوان مردم را به خود جلب کرد و دلهای آنان را مجذوب کرد. تمام لغات و عبارات شیرین و دلپذیری را که در خلال مکالمات تلفنی به خصوص در آغاز و خاتمه آن بر زبان جاری میکنید؛ باید با هدف اصلی شما که برقراری و استحکام رابطهای مؤثر است هماهنگی کامل داشته و طرف مقابل از مجموع آن دلگرم و خوشحال شود.