اگر قصد دارید در روابط و مناسبات اجتماعی ماهر و کارآمد شوید، در وهلة نخست باید بیاموزید که چگونه باب سخن را بگشایید. این نکته را نباید از یاد برد که مطلب فاقد جاذبه نمیتواند توجه شنونده را برای مدتی زیاد جلب کند. بنابراین ضرورت دارد که همواره در مقام سخن بر تأثیر کلام خود بیفزایید و عواطف شنوندگان را تهییج کنید و مهمتر در کنار آن افراد را به تفکر و تأمل وادارید. گفت و شنودهای متداول بین مردم اغلب با عباراتی نظیر آنچه در زیر میآید آغاز میشود:
«سلام حالتان چطور است؟» که به طور معمول با کلماتی نظیر: «خوب هستم، متشکرم» پاسخ داده میشود. سپس درباره وضعیت هوا اظهار نظر میگردد: «روز خوبی است، گرم تر از روز گذشته، فکر میکنم امروز باران خواهد آمد.» آنگاه سکوت سنگینی بین دو طرف سایه میافکند و سردی محیط به درجه صفر میرسد.
برای بسط و گسترش سخن باید مطالبی که خوشایند طرف مقابل است و او را مجذوب میکند مطرح شود. و آنگاه دستاویزی برای ادامه سخن در اختیار وی قرار گیرد. یکی از شیوههای دستیابی به این مقصود، یافتن نیکی و جنبههای خوب در دیگران است. از آنجا که احساس و آرزوی مهم بودن و عظمت یکی از نیرومندترین غرایز بشر است؛ هر گاه بکوشیم خصایل ویژهای در مخاطب خود بیابیم و آن را صادقانه بستاییم، او از صحبت با ما مسرور و به آن علاقمند میشود و به ادامه سخن دعوت میگردد.
تبسم دلنشین، دست دادن صمیمانه و شیرین زبانی، تنها زمانی در جذب مخاطب مؤثر است که قبل از هر چیز دقیقاً از خواسته و نیازش با خبر شوید. برای این منظور باید با پرسش و گفتگو به دنیای درون او وارد شوید، نیازهای واقعیش را کشف کنید و مراکز محرکه ذهن او را شناسایی نمایید و آنگاه به جای توجه به توقعاتی که از طرف مقابل دارید، ذهنتان را به آنچه میتوانید برای او انجام دهید متمرکز کنید. شناسایی مراکز تحریک پذیر ذهن فرد مقابل به شما مجال میدهد تا دقیقاً از رفتار و گفتار او سردرآورده و نهایتاً گفتگو را در جهت مطلوب و مورد نظر خود هدایت کنید. شما برای رؤیت ذهنی یا درونی دیگران که آمیزهای از احساس، اندیشه و هیجان و عاطفهها، باورها و کنشهاست به پزشک یا روانپزشک نیاز ندارید، بلکه میتوانید با کاربست چند تکنیک ساده به آن دست یابید.
یکی از فیلسوفان مشهور میگوید: «کسی که بتواند به درستی مقصود خود را به دیگران منتقل کند، موانع موجود را بر سر راه خود محو و زایل ساخته و به آمال و آرزوهایش دست مییابد و فردی که از این توانایی محروم است در جادهای متروک گام برمیدارد و آرزوهای سازنده خود را به خاکستر مبدل میکند».
به جرأت میتوان گفت که هیچ مهارتی به اندازه فنون ارتباطات مؤثر در کسب و کار، زندگی اجتماعی و خانوادگی حایز اهمیت نیست. این تکنیکها به شما میآموزد که چگونه با استفاده از لغات و واژههای مناسب و شیوه کاربرد آن، شخصیت و موقعیت اجتماعی خویش را تعیین کنید. این نکته را نباید از نظر دور داشت که موفقیت انسان در فعالیتها و اجرای برنامهها تنها در گروی مهارتهای حرفهای او نیست بلکه به میزان قابل توجهی مدیون تواناییهای ارتباطی اوست. در حقیقت در فعالیتها و کار و تلاش، علاوه بر آنکه آموزههای اسلامی از ما خواسته، یعنی نیت پاک و خالص و خدامحوری و توکل به خداوند متعال، پیشرفت و کامیابی از آن فردی است که فن مردم داری میداند و بلد است چگونه با دیگران معامله و رفتار کند. چنین فردی قدرت سازمان دادن و اداره کردن دارد و میداند چه رابطهای در پیش گیرد تا دیگران برای او از دل و جان کار کنند.
دیزرائیلی، سیاستمدار مشهور قرن نوزدهم انگلستان، وصف دقیقی از ماهیت این روند دائمی به دست میدهد. وی میگوید: «انسان تحت سیطره و نفوذ کلمات است.»
شما تنها با انتخاب چند کلمه درست و مناسب میتوانید بدون توجه به موقعیتی که در آن به سر میبرید، بر سلیقه همسرتان در خرید کالا، تأثیر بگذارید و وی را با خود همراه و همصدا کنید، در مقام ارائه پیشنهاد، بر مخالفتهای مدیرتان چیره شوید و وی را همراه خود سازید، در موقعیت مدیر، همکارانتان را به فعالیت و تحرک وادارید و فردی را که پایش را از گلیم خود فراتر نهاده، به مسیر درست هدایت کنید و سرانجام در محافل و مناسبتهای اجتماعی، یخهای بیگانگی را ذوب کرده و با دیگران صمیمی و همدل شوید. ارتباطات و تبادلات انسانی به اظهار لغات و عبارات محدود نمیشود و بسیار فراتر از آن است. به بیانی دیگر حالت صورت، تُن صدا، حالت چشمها، نحوة ایستادن و حرکت کردن، گاه رساتر و بلیغ تر از کلمات، مفاهیم را منتقل میکند.
بنابراین درک و فهم درست، مستلزم آن است که علائم و نشانههای غیر کلامی را نیز کانون توجه قرار داده و به درستی آن را تفسیر کنید. عکس این قضیه نیز صادق است، یعنی برای آنکه سخنانتان هر چه بیشتر در مردم اثر بگذارد، باید موازنه را بین مادة سخن با وضع چهره، حالت چشم، آهنگ صدا و حرکت دست و بدن رعایت کنید.
بررسی رفتار و گفتار مردم در طول روز بر این نکته دلالت دارد که حدود 75 تا 80 درصد از اوقات روزانه همه ما به نوعی در معاشرت و آمیزش با دیگران سپری میشود. به عبارت سادهتر مصاحبتهای شخصی، متقاعد کردن، راهنمایی کردن، تقاضا کردن، فرمان دادن، پرسش و پاسخ و کارهایی از این دست، بخش عمده اوقات هر روز ما را به خود اختصاص میدهد. هر چه ذهنیات و مکنونات قلبی خویش را دقیقتر و روشنتر بیان کنیم، در تأثیرگذاری بر دیگران و هدایت رفتار آنان موفق تر خواهیم بود.
هرگاه مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنید و هرگاه راه تسلط بر دیگران و همرأی ساختن آنان را بیاموزید، در تمام فعالیتهای اجتماعی، حرفهای و سیاسی راهبر خواهید بود. اصول ارتباطات در صدر چنین مقصدی است.