خبرگزاری پانا استان اردبیل
خبرگزاری پانا استان اردبیل

خبرگزاری پانا استان اردبیل

سلام بر قتیل دشت بلا

  

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)

مهِ محرّمین تازه هلالی

 

عرصه‌ی عالمین یئنه وضعی بلالی گورسه‌نیر،

یوخسا ثباتِ عالمین حینِ زوالی گورسه‌نیر!

آینه‌ی جهاندا بیر سرعتیِ غم نماله‌نیر،

وقعه‌ی نوح دور مگر کیم یئنه ابتداله‌نیر؟

یوخسا سنینِ عالمین گونلری انتهاله‌نیر؟

یاکی، مهِ محرّمین تازه هلالی گورسه‌نیر،

ای افق، اولما منجلی عرصه‌‌ی فاجعات اوچون،

ائتمه عیان هلالینی ماتمِ کاینات اوچون،

تیغ جفایه کسمه بو تشنه‌لری فرات اوچون،

نهر فراته باخ، نئجه ماء زلالی گورسه‌نیر!

آی آچیلان صباخِ غم، شام اول آچیلما بیر زمان!

یثرب و مکه سرورین سالما بلایه، الامان!

گرچی عراقه جلب ائدیر میرِ حجازی کوفیان،

لیک بو یولدا اونلارین اوزگه خیالی گورسه‌نیر!

گئتمه، دور، ای قطار غم! گور اوجالان نوالری،

چکمه دیار غربته بو وطن آشنالری،

دوز دئییل اهل کوفه‌نین عهدلری، وفالری،

عهد شکن‌دیر عاقبت، گرچی وفالی گورسه‌نیر!

گریه‌ی زاریم ائتمه‌دی عالمی غرق اشک تر،

جانِ جهانی توتمادی آتشه، اودلانان جگر،

باشلا فغانه باری، ای بولبولِ طبعِ نوحه‌گر،

سنله بلالی «صابرین» باشی بلالی گورسه‌نیر

میرزه علی اکبر صابیر

نوحه‌ی اکبریّه

باخدی چون اکبری‌نین نیزده لیلا اوزونه،

گوردی زلفی توکولوب چون شب یلدا اوزونه،

گلدی شوره دئدی: ای شمع شبستانیم اوغول،

یئتمه‌دین کام مراده مه تابانیم اوغول،

حشره تک دیلده قالیب چخمادی بو جانیم اوغول،

گلمه‌ییدی آنان، ای کاش، بو دونیا اوزونه

ای صبا! بیرجه اس، اول زلف پریشانی داغیت،

خانمان دل ویرانه‌ی لیلانی داغیت،

دلی ویرانه‌ی لیلا کیمی دونیانی داغیت،

قویما دوشسون داخی اول زلف سمن‌سا اوزونه

چون کنار ائتدی صبا زلف شکن پر شکنی،

گورونوب هاشمی خال ایله خط والحسنی،

محو اولوب جمله‌سی توکدویئده دف، دائره‌نی،

بیر باخیب اکبره، بیر باخدیلا لیلا اوزونه

قاشلارین طاغی اوغول سوره‌ی یاسین اوخویور،

باخسا هر کیم اوزونه آیه‌ی تحسین اوخویور،

اهل قرآندی بولار جمله‌سی «طا- سین» اوخویور،

نئجه چکدیله قیلینج مظهر «طاها» اوزونه؟

دئدیلر کیمدی بو عورت بیزی نالان ائله‌ین،

یوخسا لیلادی بو مجنون کیمی افغان ائله‌ین،

سنی، ای تازه جوان قانینا غلطان ائله‌ین،

نئجه محشرده باخار حضرت زهرا اوزونه؟

ائتدیلر چاه زنخدانینا حسرتله نظر،

زر خرید اولماق اوچون بیر- بیرینه وئردی خبر،

توکدولر شمعِ زلیخالاری چون اشک بصر،

باخدیلار حسرت‌ایله یوسف بطحاء اوزونه

عارضین صفحه‌ی انجیل خداوند ودود،

نیزه باشیندا باشین هم اوخویور سوره‌ی هود

دئیه‌سن نیزه آیاغیندا دوروب قوم یهود،

دارین اوستونده باخیرلار هامی عیسی اوزونه

مظهر حسننه عنبر رخ آلیندی سنین،

آیه‌ی «شمس ضحا» مهر جمالیندی سنین،

سوره‌ی «نون- قلم» هاشمی خالیندی سنین،

کاکلین پرده چکیب لیلة الاسرا اوزونه

باشداکی شور شهادتدی سنین تاجین اوغول،

عارضین کعبه، حرملر هامی حجاجین اوغول،

رفرفین نیزه مبارکدی بو معراجین اوغول،

قاشلارین قبله‌دی «قوسین او ادنی» اوزونه

گه اوزون آئینه‌ی مصحف و تورات و زبور،

آتش طور تجلّادی جمالیندا ظهور،

مصر دیر شام بو قبطی‌لره، یا وادی طور،

آل فرعون گلیب باخماغا موسی اوزونه

«صابرا» هر ایل عزا ساخلا علی اکبره سن،

کربلاده گلیب آغلا، او شهِ داوره سن،

گل قیامتده بو جمع ایله صف محشره سن،

قالما حسرت ایکی دونیاده بو مولا اوزونه

میرزه علی اکبر صابیر

راز هستی در پیام ناشناختنی!

آنگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیه‌گاه مطمئن هستی، بر من توکل نما(نمل/79).

آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی‌شوی، به من امیدوار باش(زمر/53).

آنگاه که سرمست زندگانی و مغرور به آن شدی، به یاد قیامت باش(فاطر/5).

آنگاه که در پی تعالی و کمال هستی، نیتت را پاک و الهی کن(فاطر/29-30).

آنگاه که دوست داری به آرزویت برسی، به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم(غافر/60).

آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد، به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم(بقره/152).

آنگاه که دوست داری با من هم سخن شوی، نماز را به یاد من بخوان(طه/14).

آنگاه که روحت تشنه نیایش و راز و نیاز است، آهسته مرا بخوان(اعراف/55).

آنگاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست، به من پناه ببر(مومنون/97).

آنگاه که لغزش‌ها روحت را آزرده ساخت، در توبه به روی تو باز است(قصص/67).

آنگاه که در تنگنای معاش زندگی، روزنه امید نداری ببخش و انفاق کن و وسعت رزق، از من بخواه(سباء/39).

آنگاه که می خواهی خوشبختی را گرم در آغوش کشی تسلیم درگه من باش(زمر/54).

آنگاه که خواهان رسیدن به سرزمین سبز بندگی هستی مرا بپرست تا به راه راست هدایت شوی(یس/61).

آنگاه که می خواهی ثروتمندترین و توانگرترین باشی مالت را در راه من صرف کن تا آن را زیاد کنم(تغابن/17).

آنگاه که روحت در حسرت یک سنگ صبور، در تب و تاب است به هنگام صبح و شام خدای را تسبیح بگوی(آل عمران/41).

آنگاه که منیت و غرور در بند بند وجودت ریشه دوانید سجده کن و تقرب بجوی(علق/19).

آنگاه که در ورطه غفلت و بی‌خبری از یاد خدا غرق در نعمت شدی به هوش باش که در عرصه آزمون الهی به سر می‌بری(جن/17).

آنگاه که مغرور به زندگانی شدی هوشیار باش که شیطان در فریب توست(فاطر/6-5).

آنگاه که خواهانی که لحظه به لحظه نعمت بر تو افزون شود نعمات الهی را شاکر باش تا آنها را زیاد کنم(ابراهیم/7).

آنگاه که در فراز و نشیب زندگی غافل از یاد خدا در حال بریدنی از رحمت لایزال الهی مایوس مباش(عنکبوت/23).

عطش اشک

شهادت امیرالمومنین امام علی(ع) را به خدمت تمامی دوستان عزیز تسلیت عرض می‌نمایم.

نه فقط مسجدیان سر به گریبان تواند

نخل و چاه و شب و صحرا همه گریان تواند

دامنت با چه گنه سرخ شد از خون سرت

ای که خلق دو جهان دست به دامان تواند

ای به خون خفته بگو کیسه‌ی خرمات کجاست

فقرا منتظر سفره‌ی احسان تواند

کودکانی که گرسنه همه رفتند به خواب

به عزیزان تو سوگند عزیزان تواند

نخل‌ها در عطش اشک تو بردند به سر

چاه‌ها منتظر ناله‌ی پنهان تواند

اختران شیفته‌ی حال نماز شب تو

کوه‌ها منتظر نغمه‌ی قرآن تواند

اشک مظلومی تو می‌چکد از دیده‌ی ما

پاره‌های دل ما برگ گلستان تواند

آسمان‌ها همه گریند به مظلومی تو

عرشیان سوخته‌ی سینه‌ی سوزان تواند

گیسوی حور پریشان شده در باغ بهشت

نه فقط زینب و کلثوم پریشان تواند

نه دل "میثم" دلسوخته ای جان جهان

هر چه دل هست همه زائر ایوان تواند

زخم پنهان

امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا

خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا

از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار

بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا

مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان

قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا

زهرا کنار محراب با ذکر واعلیّا

یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا

زخم سر علی را دیدند اهل مسجد

دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا

ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید

دیگر علی ندارید ای دوستان مولا

حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد

سرهایتان سلامت ای خاندان مولا

ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه

تا سر نهیم امشب بر آستان مولا

ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی

خون جگر به جای خرما و نان مولا

«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست

از دست رفته دیگر تاب و توان مولا

تبریک ولادت با سعادت امام علی و روز پدر

ز طریق بندگى على نه اگر بشر به خدا رسد

به چه دل نهد به که رو کند به چه سو رود به کجا رسد؟

ز خدا طلب دل مقبلى به على بجوى توسلى

که اگر رسد به على دلى به على قسم به خدا رسد

ازلى ولایت او بود، ابدى عنایت او بود

ز کف کفایت او بود ز خدا هر آنچه به ما رسد

به على اگر برى التجا چه در این سرا چه در آن سرا

همه حاجت تو شود روا همه درد تو به دوا رسد

على اى تو یاور و یار ما اسفا به حال فکار ما

نه اگر به عقده کار ما مدد از تو عقده گشا رسد

ولادت باسعادت مولای عاشقان، امیر مؤمنان، علی علیه السلام، و روز پدر مبارک باد.

شهادت بانوی بزرگ اسلام

 

زهرا عصاره عصمت است.

زهرا، آیینه پاکی است.

زهرا زلال کوثر است.

ای همیشه جاری! ‌ای بهار کوتاه!‌ای ترنم باران وحی! در شکوه مقام تو حیرانم که معرفت به غبار آستان خانه‌ات بوسه می‌زند.

برهوت این دنیای خاکی شایستگی میزبانی چشمه سار همیشه جاری تو را نداشت. تو که در آیینه زخم‌ها و داغ‌ها و در هجران پدر، غریبانه زیستی و در وداع شبانه‌ات با پهلویی بیمار، خانه گلین را به امید آغوش بهشتی پدر ترک گفتی...

زندگى بانوى بزرگ اسلام با آن که در جوانى به خزان گرایید، در همان دوران کوتاه، درس‌هاى فراوانى براى پیروان حضرتش به جا گذاشت. یکى از این آموزه‌ها که سراسر عمر پربرکت فاطمه مرضیه(س) یکصدا و همسو آن را فریاد مى‌کرد، اهتمام و جدیت نسبت به دین بوده است.

مظلومیت با همه بخش‌هاى زندگى صدیقه طاهره پیوند خورد، به ویژه حوادث دوران پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) که همچو تندبادى بر آن یاس نبى وزید و منجر به شهادت دردناک و غم آور آن ریحانه رسول گردید، اما همین مظلومیت‌هاى پیوسته نیز همگى یک جهت را نشان مى‌دهد و آن سوى دین دارى و پایدارى به پاى دین اصیل است.

ولادت حضرت فاطمه(س) با انزواى مادربزرگوارش از سوى زنان قریش همراه شد. آنان به دلیل ازدواج حضرت خدیجه(س) با پیامبر اسلام(ص) با وى قطع رابطه کردند و حاضر نشدند در لحظات دشوار وضع حمل به یارى او بشتابند. بدین شکل زهراى اطهر(س) در فضایى آکنده از مظلومیت متولد شد. اما پیام این مظلومیت چیزى نبود جز دفاع از دین خدا و حمایت از رسول خدا محمد(ص)، کودکى فاطمه مرضیه(س) با دوره نخست تبلیغ دین در مکه توأم گردید. مشاهده پدر که به ضرب سنگباران زخمى شده یا شکمبه شتر بر سر و روى مبارکش ریخته‌اند، بخشى از سهم کودکى فاطمه(س) در رسالت دشوار رسول خدا محمد(ص) بود.

آغاز نوجوانى آن حضرت در مدینه با جنگ‌هاى پى درپى علیه مسلمانان همراه شد. عروس خانه امیرالمؤمنین علیه السلام در غیاب همسر خود که سردار بى‌بدیل سپاه اسلام بود، بار سنگین کارهاى خانه و رسیدگى به فرزندان خردسال را به دوش مى‌کشید. داستان دستان زهراى مرضیه(س) که از چرخاندن آسیاب سنگى زخم شده بود و چادر وصله‌دار حضرتش که سلمان را به گریه انداخت، همچنین ماجراى شب‌هاى خانه على علیه السلام که فرزندان کوچکش گرسنه سر بر بالین مى‌گذاشتند، گوشه‌هایى از درد و رنج نو عروس آسمانى اسلام است که همگى به پاى نهال نورس اسلام و براى جان گرفتن درخت رسالت بود.

ماجراهایى که پس از رحلت رسول خدا(ص) بر فاطمه مرضیه(س) گذشت و شدت حزن و اندوه آن گرامى در آن دوران به وصف نمى‌آید. تعبیر خود ایشان در شعر منسوب به حضرتش این است: «مصیبت‌هایى بر من فرو ریخت که اگر به روزها افکنده مى‌شد آنها را به شب‌هاى تاریک بدل مى‌نمود».

آن بانو به موجب کلام امام صادق علیه السلام، پس از درگذشت پدر، دائماً اشکبار بود و پى در پى از شدت غصه از حال مى‌رفت و جسم مبارکش مستمراً تراشیده مى‌شد. اما آن ولى و حجت الهى به همه این اندوه‌ها جهت الهى داد و همه را براى تقویت دین خدا و تحکیم موقعیت وصى و جانشین رسول خدا(ص) هزینه کرد و در کمال ماتم زدگى، مصائب خود را زمینه نهیب زدن بر مردمانى قرارداد که غفلت و مصلحت اندیشى دنیایى در خطر برگشت به جاهلیت قرارشان داده بود.

این چنین بود که زهراى اطهر(س) در چهره بزرگترین حامى و پیشواى مظلوم خویش ظاهر شد و سند حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام و مظلومیت آن جناب را با خون خود مهر کرد و ابدیت بخشید.

حضرت فاطمه زهرا(س) در دوران کوتاه رحلت رسول خدا(ص) با شهادت خویش، یکبار به مسجد نبوى پاى گذاشت و خطبه خواند چنان که عظمت و هیبت کلام فاطمى ستون‌هاى مسجد و بلکه عرش الهى را به لرزه انداخت.

باشد که ما به عنوان شیعیان فاطمه زهرا(س) و عزاداران مصائب او این پیام را دریابیم. به دین خدا اهتمام ورزیم و بکوشیم تا خط ولایت علوى علیه السلام را گم نکنیم.

یک سالگی وبلاگ

۱

وبلاگ آموزشی پانا یک ساله شد.

اربعین حسینی را تسلیت عرض می‌نمائیم

 

سخنانی از امام حسین(ع)

1ـ بندگان خدا از خدا بترسید و در دنیا با احتیاط رفتار کنید. اگر بنا بود همه‌ی دنیا به یک نفر داده شود، یا فردی برای همیشه در دنیا بماند، پیامبران برای بقا سزاوارتر و جلب خشنودی آنان بهتر و چنین حکمی خوشایندتر بود؛ ولی خداوند عاقبت دنیا را نابود شدن قرار داده است.

خداوند دنیا را محل فنا و نیستی قرار داد، زیرا دنیا دوست‌دارانش را لحظه به لحظه تغییر داده، وضعشان را دگرگون می‌سازد. مغرور و درمانده کسی است که فریب دنیا را بخورد.

2ـ گرچه زندگی این دنیا از نظر عده‌ای بسیار با ارزش است؛ ولی آخرت که جهان پاداش الهی است، بالاتر و با ارزش‌تر است. اگر جمع کردن مال و ثروت برای این است که باید روزی از آن دست برداشت، پس فرد نباید برای چنین ثروتی بخل ورزد و اگر روزی‌ها مقدر و تقسیم شده است، هرچه انسان در کسب ثروت حرص کمتری داشته باشد نیکوتر است و اگر این بدن‌ها برای مرگ آفریده شده، پس کشته شدن انسان در راه خدا از همه چیز پسندیده‌تر است.

3ـ سلام کردن 70 پاداش دارد که از این رقم 69 تـا بـرای سـلام کـننده و یـکی برای پاسخ دهنده است.

4ـ مردمی که بندگان دنیا هستند و دین را برای رفاه و آسایش می‌خواهند، هرگاه در امتحان و رنج قرار گیرند آن موقع دینداران کم هستند.

5ـ کسی که هدیه شما را بپذیرد، شما را در بخشش و کرامت کمک کرده است.

6ـ از معذرت خواهی، پرهیز کنید؛ زیرا مؤمن عمل بد انجام نمی‌دهد تا عذرخواهی کند؛ اما منافق هر روز کار زشت انجام می‌دهد و معذرت‌خواهی می‌کند.

7ـ شخصی خدمت امام حسین(ع) رسید و عرض کرد: من مردی گناهکار هستم و توان خودداری و دوری کردن از گناه را ندارم. مرا موعظه فرما.

حضرت فرمودند: پنج عمل زیر را انجام بده. آنگاه هرچه خواستی گناه کن!

1ـ از رزق خداوند استفاده نکن، سپس هرچه خواستی گناه کن.

2ـ از ولایت خداوند خارج شو، پس هرچه خواستی گناه کن.

3ـ محلی را پیدا کن که خداوند تو را نبیند، سپس هرچه خواستی گناه کن.

4ـ وقتی عزرائیل برای قبض روح تو آمد، او را از خودت دفع کن، سپس هرچه خواستی گناه کن.

5ـ وقتی در قیامت تو را به سوی جهنم هدایت کردند، از رفتن به آنجا خودداری کن، سپس هرچه خواستی گناه کن.

منبع: بحارالانوار 78 ج ـ تحف‌العقول

به نقل از: روزنامه اطلاعات

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

ادامه مطلب ...

باشلاندێ حسین‌ین ایام عزاسی

بـاشـلانــدێ حسیـن‌ین ایّـام-ی-عـزاسـی

سیزده‌ن کؤمک ایسته‌ر حقّ‌ین شُهداسی

قلبینده امام-ی-عصرین غمی آرتار

جهد ائیله اماندیر پوْزما بۇ اساسی

 

گر عئشقی حسینی درک ائتسوْن اؤزۆنده

اشگون قطراتین گیزله‌تمه گؤزۆنده

لبّیک دیلونده گؤز یاشێ یۆزۆنده

ائیله شه-ی-دینه خیدمت بۇ سؤزۆنده

فرض ائت اۇجالۇبدۇر «ینصرنی» صداسی

 

تؤک شیشه‌ی-ی-دیلده‌ن روخساره گولابی

کیم آغلار حسینه، آرتێقدێ{ر} ثوابی

فیض-ی-عبراتون یوْخ حد-وْ-نصابی

عاجیزدێ ملک‌لر ائتسین بۇ حئسابی

واضح‌دێ بۇ مطلب یوْ چون-وْ-چراسی

 

ینصرنی بۇیۇردۇ، سلطان-ی-حقیقت

بۇ کلمه‌ده اوْل شاه، ائتدی سیزی دعوت

ایندی بۇ عزاده هر کیم ائده خیدمت

مثل اینکه شهادت اوْلمۇش اوْنا قیسمت

البته شهیدین جنّتدیر بهاسی

 

هر کیم وۇرا زنجیر، هر کیم وۇرا سینه

تنبیه ائله‌ییبدیر خصم-ی-شه-ی-دینه

اوْن گۆن دۇتۇلۇر یاس، هر ایلده حسینه

چۆنکۆ اوْ مقدّس، قانون سَببینه

دین-ی-نبوی‌نین مُحکم‌دی بناسی

 

بۇ شأن-وْجلاله، قۇربانم حسین جان

عالمده آچێبسان بیر سفره‌ی-ی-ائحسان

عرش-ی-حقه گئتدی، حلقوندان آخان قان

اوْل قانێ وئریبسه‌ن جنّاتی آلێبسان

بۇ بارده حقّین وار عئین-ی-رضاسی

 

فکریمده دوْلاندێ اوْل غملی زمانون

آغزۇندا عطشده‌ن دؤنمه‌زدی زبانون

زینب کؤمه‌گینه اوْلمادێ توانون

سنگین یارالاردان جوش ائیله‌دی قانون

شئمرین اۇجالاندا مئیداندا نداسی

 

شعر: استاد یحیوی

محرم باشلانماسێ نؤحه‌سی

یـاران گلیـن فغـانـه، مــاه-ی-محــرم اوْلـدۇ

دۇتدۇ جهانی ماته‌م، بیر اؤزگه عاله‌م اوْلدۇ

 

بیلمه م نه غمدی یارب، تازه‌له‌نیر بۇ هر ایل

بـۇ دردیـده‌‌ن عـلاوه، اوْلـدۇ غریبـه موشکـول

اوْلمـاز بـۇ درده چـاره، اوْلدۇ بۇ تازه نیسگیـل

اوْل شاه-ی-کم سیپاهین، زوواری بر هم اوْلدۇ

 

نیسگیلله‌رون فداسی ائی شاه-ی-بی‌مددکار

اوْلمـادێ گــرچــی بـۇ ایـل، کـرب-وْ-بـلایه زووار

ساللێــق خییالـه قبـرون، اوْللـۇق سنـه عـزادار

بۇ ایلده بۇ موصیبه‌ت غـم اۆسته بیر غـم اوْلـدۇ

 

هانسێ غمینله موْلا بیلمه‌م گله‌ک فغانـه

یـوْخدۇر دیلیمـده یارا، جوملـه چکیـم بیانـه

کیمدیر دؤزه سنین تک، بۇ درد-ی-بیکه‌رانه

کیم سن کیمی بلاکئش، ائی فخرئ عاله‌م اوْلدۇ

 

وئردیله عون-وْ-جعفر، اوْل چؤلده تئشنه لب جان

اوْلــدۇ علـی-ی-اکبـــر راه-ی-خـــۇداده قـۇربـــان

ائتدیله شیرئ‌خواره طئفلون، نئشـان-ی-پئیکـان

ظۆلـم اۆستـه ظۆلـم-ی-تـازه، مـوْلا دۇبـاره اوْلـدۇ

 

لئیـلانـی ائتـدی مجنـون اوْل اکبـریـن فـراغــی

صبـر-وْ-قـراریـن آلـدێ، وصـلینیـن ایشتییاغــی

اؤلدۆردیله‌ر سیته‌ملـه، گؤرمـه‌دی توْی اوْتاغی

گـؤردۆ بـۇحالــی لئیـــلا دردیلــه همــده‌م اوْلـــدۇ

 

قالماز اۆره‌کده طاقه‌ت، چۆن ذیکر اوْلاندا ائسمون

قالدێ قۇرۇ یئر اۆسته، اۆچ گۆن یارالێ جئسمون

آت چاپدێ نعشون اۆسته، موْلا اوْ چؤلده خصمون

اوْل چؤلده ایستی قۇملار، رخمیوه مرهـه‌م اوْلـدۇ

 

فریاد اوْلا اوْ وقتـه‌ن ائـی سـروه‌ر-ی-مدینـه

قتلگه‌هی گزیـردی، نـازلـێ قێزێـن سکینـه

تاپدێ یارلێ نعشون، اوْل ماه-ی-بی‌قرینـه

وۇردۇ زی بسکـی باشـه، احوالـی بر هـم اوْلــدۇ

 

چکــدی نه درد-وْ-غملـه‌ر، کرب-وْ-بــلاده زینـب

تـاب ائتـدی هــر بــلایــه، راه-ی-وفــاده زینـب

گؤردۆ سر-ی-حۆسئینی، نوکئ جیداده، زینب

غمـده‌ن آغـاردی زولفی، رعنـا قـدی خــم اوْلــدۇ

شاعر:دلریش

عید امامت گرامی باد

 

غدیر رمز پایداری و تلاش و کوشش جاودانه ی عاشقان خداست. بدون غدیر، عشق می مرد و رسالت ناتمام می ماند و گل واژه های شهادت و ایثار بی معنا می شد و رسالت بدون امامت در توطئه های مکرر خناسان، فرو می خشکید.

آنگاه که رسالت با غدیر همیشه جاری امامت پیوند خورد، دین الهی کامل شد که فرمود: الیوم اکملت لکم دینکم

آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید

 

آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید

دست بدار از طعام مایده جان رسید

جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست

قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید

لشکر والعادیات دست به یغما نهاد

ز آتش والموریات نفس به افغان رسید

البقره راست بود موسی عمران نمود

مرده از او زنده شد چونک به قربان رسید

روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست

تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید

صبر چو ابریست خوش حکمت بارد از او

زانک چنین ماه صبر بود که قرآن رسید

نفس چو محتاج شد روح به معراج شد

چون در زندان شکست جان بر جانان رسید

پرده ظلمت درید دل به فلک برپرید

چون ز ملک بود دل باز بدیشان رسید

زود از این چاه تن دست بزن در رسن

بر سر چاه آب گو یوسف کنعان رسید

عیسی چو از خر برست گشت دعایش قبول

دست بشو کز فلک مایده و خوان رسید

دست و دهان را بشو نه بخور و نه بگو

آن سخن و لقمه جو کان به خموشان رسید

مولوی، دیوان شمس

خدا کند که بیایی

 

ای موعود! ای بر رواق چشم نشسته! ای حجت! ای زیباتر از تمام گل ها! ای امید روشنایی در دل تار شب ظلمانی دروغ، بیداد، شکنجه، فریاد، غم، آتش و انفجار! در گرگ و میش سحرگاه، پایان دروغ را انتظار مى‏کشیم! آن روز که بیایى، جهان براى خوشبختى ما تنگ است، آغاز و فرجام خویش را در تو مى‏جوییم، این گریه را پایانى است اگر، اشک راه خود را بداند و بر هر دامانى نریزد.

پوست را مغز و سال را روز و زیستن را کام و بودن را نام تویى. من کیستم؟ تو کیستى؟ من اینک نه آنم که بودم! تو اما، تو همچنان آنى که بودى:

این مــن نـه منم اگر منی هست تویی

ور در بر مــــن پیرهنـــــی هست تویی

در راه غمت نه تن به من ماند و نه جان

گر زان که مرا جان و تنـی هست تویی

مگذار که بگویم در تن من، امید را به خاک سپردند و سنگى صنوبرى شکل بر سر آن نهادند؛ هیچیم هیچ، بى‏تو اى همه کس، همه چیز، همه جا، همه وقت، همه عمر...

بی تو هیچم هیچ همچون سال بی ایام خویش

بی تو پوچم پوچ همچون پوست بی بادام خویش

ای تو همچون غنچه عطر عصمتم را پاسدار

ای پناهم داده در خلوتگه آرام خویش

ای تو روشن تر ز هر مقیاس با دیدار تو

دیده ام صد کهکشان خورشید را در شام خویش

ای تو در من هر چه هستی ای تو در من هر چه شور

خون تاکستان هستی کرده ام در جام خویش

عطر نرگس های چشمم با نسیم هر نگاه

تا بهار سبز چشمت می برد پیغام خویش

در تو خواهم خفت همچون قطره در دریای ژرف

در تو خواهم جست هم آغاز و هم فرجام خویش

در خزان عمرم و در سینه پروردم بهار

در شگفتم از شکفتن های بی هنگام خویش

دلى داریم به پریشانى دود؛ سرى داریم به حیرانى رود؛ چشمى به گریانى ابر؛ غمى به وفادارى بخت. نه اقبال خوشایندى، نه مرگ ظفرمندى.

رفتن، یعنى غیبت، آمدن، یعنى ظهور. بودن یعنى انتظار. کار یعنى سالنامه عمر را ورق زدن. سیاست، یعنى به لبخند تو خندیدن. حکومت، یعنى زیر پاى تو فرش گستردن. عاشورا، یعنى غم هاى تو. محرم، یعنى دمیدن مهتاب فراق. این است معناى حقیقى کلمات.

دل کویری ام را بسرایم یا نگاه آبی عنایتت را که مواج ترین انتظار دریایی ام در برهوت تنهایی من است؟ دریا! بیا و تنهایی کویری ام را از من بگیر و از دلم، ساحلی بساز که می خواهم تا همیشه، زیرنوازش دست های مواج تو باشم...

من از تبار تشنه غروب هاى انتظار

که سبز مى‏تپد دلم به شوق دیدن بهار

بیا میان ذهن این همیشه‏هاى شب به دوش

نهال روشن سپیده را، تو مهربان، بکار

بیا براى آسمانِ خسته سکوت پوش

نوید بال بالِ آبى پرنده‏اى بیار

بیا بخوان دوباره قصه قشنگ آسمان

به گوش بالِ بسته کبوتران این دیار

تمام لحظه‏هاى ما، غبار غم گرفته‏اند

مگر به یمن چشم تو فرو نشیند این غبار 

... و تو سلام بر تو آن دم که از مشرق انتظار، طلوع می کنی، تا تفسیر خلقت انسانی باشی! سالیانی است باد، بر گلدسته کوه، اذان تو را مویه می کند و موج، در سینه دریا، از بی قراری تو سر بر صخره می کوبد. خاک، گوش به زنگ موسیقی قدم هایت مانده و آتش در هرم عطش تو، شعله می سراید.

ای ترجمه آسمان به زبان خاک!

ای شرح بی نهایت آب و ای شأن نزول آفتاب!

آیا هروله انسان را در عطش عدالت می بینی و آیا سعی عاشقان را در وادی انتظار درمی یابی؟!

صبح بى تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد

بى تو حتى مهربانى حالتى از کینه دارد

بى تو مى‏گویند تعطیل است کار عشقبازى

عشق اما کى خبر از شنبه و آدینه دارد

جغد بر ویرانه مى‏خواند به انکار تو اما

خاک این ویرانه‏ها بویى از آن گنجینه دارد

خواستم از رنجش دورى بگویم یادم آمد

عشق با آزار خویشاوندى دیرینه دارد

در هواى عاشقان پر مى‏کشد با بى قرارى

آن کبوتر چاهى زخمى که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگى را مى‏گشاید

آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

ای خلاصه رسالت انسان! ای تفسیر بعثت پیامبران! ای محصول خلوت حرا! ای نتیجه پیوند غدیر! ای مسند مستند فاطمه علیهاالسلام! ای پاسخ سکوت مجتبی علیه السلام! ای امتداد رگ بریده حسین علیه السلام! ای حنجر توفانی سجاد علیه السلام! ای منشور دانش باقرالعلوم علیه السلام! ای پایان نامه مکتب صادق علیه السلام! ای پنجره رهایی امام کاظم علیه السلام! ای نهایت خشنودی رضا علیه السلام! ای تصویر کرامت جوادالائمه علیه السلام! ای تعبیر هدایت امام هادی علیه السلام! ای یگانه میراث امام حسن عسگری!

دریاب این سرگردانی عالم را و به فریاد عدالت متروک، در این غفلت ستان زمین برس! زمین، سراسر، کربلای عطش است و نینوای جنون!

سلام بر تو که آخرین پاسخ خداوند به اولین نیاز خلقتی! سلام بر تو که چشم خدایی در میان آفریده هایش و مگر چشم خدا را حجابی است؟ مگر می توان چیزی را از چشم خدا پنهان کرد؟

آه، با خیالات کودکانه مان، چه زشتی ها را از چشم مردم پنهان کردیم و پنداشتیم که از چشم تو نیز... آه، چه مکان هایی را خلوت و به دور از نگاه غیر یافتیم و به آلودگی گناه رضایت دادیم؛ غافل از آنکه...!

آه! فدای چشم هایت شوم؛ چند قرن است این همه سیاهی و آلودگی و ستم را می بینی و می سوزی؟ آخر تو غیرت اللّه هم هستی. حال می فهمم چرا گفته اند چشمانت سرخ نامه است. وای که دود این همه ستم و بی عدالتی وگناه، با آن چشمان آسمانی ات چه کرد!

«السلام علیک یا عین الله فی خلقه»

ای آخرین بازمانده سلسله نور! بیا که بی نفس گرمت، جرعه جرعه اندوه سر می کشیم و دامن دامن اشک می ریزیم.

بیا ای نامت، یادآور سال ها رنج و انتظار!

بیا ای آخرین یادگار، ای گل همیشه بهار!

اگر تو بیایی، تمام پنجره های بسته، به روی وسعت بی کرانه اشراق باز خواهد شد.

اگر تو بیایی، آینه های غبار آلود، سرشار از سخاوت باران می شوند.

اگر تو بیایی، چهار فصل پاییزی دل هامان، پرشکوفه می شود.

اگر تو بیایی، زمین تمام ثروت های نهفته اش را نثار قدومت می کند.

اگر تو بیایی، هیچ اشک غربتی بر گونه ها نمی چکد و صدای هیچ دادخواهی بی پاسخ نمی ماند.

اگرتو بیایی، هیچ بغضی در گلو نمی شکند و هیچ حنجره ای از غم فراقت مویه سر نمی دهد.

بیا که دیده‌ام از انتظار لبریز است

کویر سینه تفتیده‌ام عطش­خیز است

شکوه رویش سُکرآور بهارانى

که بی‌طراوت رویت، بهار، پاییز است

به باغ عاطفه، عطر نگاه تو جاری است

مشام جان ز شمیم تو عطرآمیز است

همیشه خاطر ما آشیان یاد تو باد

که در هوای تو پرواز، خاطرانگیز است

بخوان که نغمه تو معجز مسیحایی است

نوای گرم تو شورآور و شکربیز است

ز کوچه­سار دیار دلم عبور نکرد

به غیر دوست که این کوچه کوی پرهیز است

بیا و بر دل آلوده‌ام نگاهی کن

که پیش عفو تو کوه گناه ناچیز است

مبعث رسول مکرم اسلام مبارک باد

بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز می‌گردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران می‌باشد.

همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمی‌آید، مسأله بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانه‌ها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پاره‌ای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشته‌اند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی(علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی(علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.

بنابراین(و همانگونه که قرآن نیز ذکر می‌نماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود می‌شناخته اند. با مراجعه به تاریخ می‌توان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده‌اند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، می‌توان به بحیرای راهب اشاره نمود.

ادامه مطلب ...

خیر مدرسه ساز کشور، حسنعلی علیپور درگذشت

 

بزرگ مرد خیر مدرسه ساز اردبیلی مرحوم حاج حسنعلی علیپور دیجوجین که به یاد تعداد شهیدان کربلا 72 مدرسه ساخته بود در گذشت. حسنعلی علیپور از خیرین مدرسه ساز اردبیل به دلیل سکته مغزی در بیمارستان علوی بستری بود، امروز چشم از جهان فرو بست.

وی به یاد تعداد شهیدان عرصه خونین نینوا 72 مدرسه را با هزینه شخصی خود ساخت و در اختیار اداره کل آموزش و پرورش استان اردبیل قرار داد. گفتنی است:  وی همه زندگی و حتی خانه مسکونی خود را علاوه بر مدرسه سازی در ساخت مکان های عام المنفعه از قبیل حمام، درمانگاه، مسجد وقف نمود. این ضایعه دردناک و فقدان آن بزرگوار را که از خیرین نیکوکار و دلسوز برای دانش آموزان مناطق محروم و از جایگاه معنوی بالایی برخوردار بود، به محضر خانواده مکرم، دیگر بستگان آن مرحوم، عموم مومنین، خیرین نیکوکار و مدرسه ساز، جامعه محترم فرهنگیان و دانش آموزان عزیز تسلیت و تعزیت عرض نموده و برای آن فقید سعید، غفران الهی، علو درجات و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسالت می نماییم.

مختصری از زندگی حضرت زینب

وفات حضرت زینب 

حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند. نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و... پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.

در آن زمان که صدیقه کبری علیها السلام به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها متولد گشت، صدیقه طاهره علیها السلام به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد.

هنگامی که  سه روز گذشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله مراجعت نمود و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود، نخست، به منزل حضرت زهرا علیها سلام وارد گشتند. امام علی علیه السلام خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی می باشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله! حق تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را «زینب» بگذار، چرا که  این را در لوح محفوظ نوشته ایم. رسول اکرم صلی الله علیه و آله قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود: به حاضرین و غایبین امت، وصیت می نمایم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری علیها سلام شبیه است.

ادامه مطلب ...

شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین(ع)

تبریک میلاد امام علی و روز پدر  

حضرت على(ع) در سیزده رجب سال 30 عام الفیل در کعبه به دنیا آمد مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت. در بیست و یکم ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر کوفه به درجه شهادت رسید. قبر مطهرش در نجف اشرف قرار دارد.

بخش هاى زندگانى على(ع):

با توجه به اینکه امیرمومنان ده سال پیش از بعثت پیامبر(ص) دیده به جهان گشود و در حوادث تاریخ اسلام همواره در کنار پیامبر اسلام(ص) قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نیز سى سال زندگى نمود، مى‏توان مجموع عمر 63 ساله او را به پنج بخش زیر تقسیم نمود:

1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام

2- از بعثت تا هجرت پیامبر به مدینه

3- از هجرت تا درگذشت پیامبر اسلام

4- از رحلت پیامبر اسلام تا آغاز خلافت آن حضرت

5- دوران خلافت آن بزرگوار

ادامه مطلب ...